دیروز روز بدی نبود
من بودم و رضا دوست قدیمی
رفتیم انقلاب دنبال کتاب
می خواد تغییر رشته بده از حسابداری به مدیریت مالی
منابع ارشد رو خرید
مردم عادت کردن به حرامخوری
کتاب دست دوم ۳۰۰۰تومانی را میدهد ۴۵۰۰
در بین اوون آشغالا یه مرتیکه ی کثافت چشم سفیدو دیدم
مشغول لاس زدن با یه زن بدترکیبی بود که با بیل آرایش کرده بود
حالم بهم خورد
از اوون روز فقط اون چندتا کیک شکلاتی شد خاطره ی به یاد ماندنی...
این چه طرز صحبت کردنه؟؟؟
معلومه خودتم حروم زاده ای
شاید تو هم مثل همون کثافتی که...
بابا ایول آدمای اهل کتاب و این حرفا!