بردم از ره دل حافظ به دف و چنگ و غزل
تا جزای من بدنام چه خواهد بودن
خوش تر از فکر می و جام چه خواهد بودن....
غم دل چند توان خورد که ایام نماند
گو به دل باش و نه ایام و چه خواهد بودن
.
.
.
گردش زمان میان ما پرده بسته
روی چهره ها غبار دوری نشسته
می زند گاهی برق کوتاهی در شب تارم
شعله ی آهی زآتشم نشانه ای عاشقم دارد
از غروب عشق ما نکته ها دارد
عشق آتشین من رفته از یادم
در سکوت بی کران خفته فریادم
دیده می بندم که شاید حجاب تاریکی گشاید
به خاطرم نقش تو آید
بگریزد اما چو نقش رویا ز چشم من گذشته ها
.
.
.
گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو
مرگ را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیک تر داری بگو
.
.
.
انگار کلاسیک بیشتر آدمو آروم می کنه!
دیگر خسته ام و تاب نشستن پشت این میز رو ندارم
مخصوصا وقتی که می بینم با فلاسک اب جوشم نه چای اوردم نه نسکافه دیوانه تر میشم
مغزم انگار به قول زینول الکن شده!
اومده بودم خیر سرم نظریه بخونم که همش پای وب چرخی گذشت
بیخیالش بروم کم کم باید به فکر شام بود
آخر دیگر مامانی نیست که دل آدمی خوش باشد به لطفش
اینجا مثل زندان است
پایت را که به داخل آشپزخانه می گذاری زغال می بینی از سالن که رد میشی بوی غلیون و سیگار نفست را بند می آورد
نصف شب می زنند و می رقصند
انگار فارغ از دو جهانند این ها
خدا مثل این که اون روزی که خوشحای رو تقسیم می کرد به منن هیچی نرسید
خدایا من حالم از این جا بهم می خوره
افسوس که به خاطر زبان باید تا آخر امتحانا بمونم توو این خراب شده!
.
.
.
اگر خوشبخت بودم؟
خوشبخت بودم!
(واتسون)
سلام دوست عزیز
نوشته هایتون خیلی زیباست
با اجازتون یه پست در مورد وبلاگتون نوشتم
ممون میشم یه سر بزید و نظرتونو بهم بگید
سال توی خوبی براتون آرزو میکنم
صفحه بانوان امروز
سلام دوست خوبم
باز مثل همیشه با مطالب جدید بلاگت رو آپ دیت کردی
خوشحال میشیم به سایت ما هم یه سر بزنی
www.zavyeh.com
www.arash-soft.blogsky.com
سلام اقای لشگری .
امیدوارم حالتون خوب باشه یه زحمتی داشتم براتون میشه لطف کنید اگر امکانش براتون هست از دوستتون که رتبه ی یک پژوهشگری شدند درصد ها شون و منابعی که مطالعه کردند رو بپرسید من ترم اخر پزوهشگری هستم و امسال کنکور دارم خیلی ممنون می شوم اگر به من و دوستانم کمک کنید.
آدرس میلم رو هم میگذارم .
بی نهایت ممنون.
حتما خانم