من از خنده های تو متنفرم...

من منجمد شدنمو دوست دارم

سرد و بی روح شدنمو دوس دارم 

من غم و غصه هامو دوست دارم 

من از خنده های تو متنفرم 

حتی نگاه هات...

انگار مثل ی گرگ تیکه تیکم کردی و رفتی...

من انجماد این روزهامو ب خنده های بادآورده ی روزگار تو ترجیح میدم

بگذار دیگران در رسیدن ب خنده های تو جامه درند

من دیگر سرد و بی تفاوت ب نگاه های کثیفت

ک بهتر آن ک ارمغان دیگرنشان کنی گرگ لجام گسیخته کابوس های این روزهای من...

.

.

.

بخودم تلقین می کنم ک چیزیم نیس

ولی انگار ی چیزاییم شده 

کابوس دیدن واس من همیشه خنده آور بوده

حتی احمقانه ترین قسمت های فیلم و سریالایی ک می دیدم این قسمت کابوس دیدنشون بود...

و حالا مثل این ک احمقانه ها قدم ب قدم تو زندگی من ب واقعیت می پیوندن...

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد