هست شب. آری شب.

بذار آروم باشم 


فقط بذار آروم باشم 


این تنها لطفیه ک می تونی بهم بکنی 

.

.

.

نیما...


نیما مگه تو بفهمی چی می گم...


چرا این روزگار نکبتی ماست ک تو گوشه دره های مازندرانو انتخاب کردی و من این پستو رو...


هست شب همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا

هم از این روست نمی بیند اگر گمشده یی راهش را

با تنش گرم بیابان دراز

مرده را ماند در گورش تنگ

به دل سوخته ی من مانند

به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب!

هست شب. آری شب.
<<نیما یوشیج>>

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد