پلان سی و سوم

انگار "افسانه" ایرج بسطامی افسونم می کنه توو این لحظه ها

گاهی زندگی گریز ناپذیره بی موسیقی 

و تار جلیل شهناز هم گویی دیوانه کننده ست

و من نمی دونم چرا موسیقی ب این فلاکت رسید توو این ایران با این همه نوابغ عجیب و غریب از یاحقی بگیر تا بنان و استاد و...

.

.

.

بازم دلم یهو الکی اکی گرفته 

نمی دونم آخ چ مرگشه 

سر هیچی بهش بر می خوره 

.

.

.

هوا بس ناجوان مردانه سرد است"

این جا هوا سرد و بارونیه 

اما چ میشه کرد وقتی بیهوده بیهوده گذشتن ها دیگر روی شرمساری هم ندارند...