کاش اصلا نبودم

کاش یک تکه سنگ بودم.یک تکه چوب.مشتی خاک.کاش یک سپور بودم.یک نانوا.یک خیاط. دست فروش. دوره گرد. پزشک. وزیر. یک واکسی کنار خیابان.

کاش کسی بودم که تو را نمی شناخت.کاش اصلا نبودم. کاش نبودی.کاش می شد همه چیز را با تخته پاک کن پاک کرد...

نه!،

کاش دست هات بودم. کاش چشم هات بودم. کاش دل ات بودم. نه ،کاش ریه هات بودم تا نفس هات را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری. کاش من تو بودم. کاش تو من بودی.کاش ما یکی بودیم. یک نفر دوتایی!

روی ماه خداوند را ببوس-مصطفی مستور|

.

.

.

اونقدر عاشق میشم

تو ک مگه عمر منی ک دم و باز دم تو رو فریاد می زنه

.

.

.

حالم از این شادی های لحظه ای بهم می خوره...

.

.

.

من ز تو دوری نتوانم دیگر

جانم....

آخ ک چقدر این تصنیف قشنگه