امروز روز بدی بود انگار
رفتم معاونت اجتماعی نیروی انتظامی دایره تحقیقات
کفتم خب جناب من چ کمکی می تونم ب شما ب کنم؟
گفت خب ما ی پژوهشگر می خوایم واس تحقیقات کاربردی دیگه
گفتم خب این تحقیقات کاربردی شما چی هست ؟!
گفت کاربردی باشه دیگه
!
مردک نفهم حرف زدن ی ادم عادی رو ب خدا بلد نبود !
گفتم خب من تاحالا ب عنوان دستیار توو دو تا پروژه بودم واس شهرداری و مرکز مطالعات راهبردی رئیس جمهور منتهای مراتب من الان ترم پنجم و قاعدتا روو مباحث روش و تحلیل آماری تسلط ندارم
گفت خب ما بیشتر ی پژوهشگر کارشناسی ارشد می خوایم در همین حد ک ی مقاله از طرف این واحد بنویسه...
گفتم نه مثل این ک اشتباه گرفتید شما از من درخواست همکاری کرده بودید توو این نامه اما...
تا اونجایی ک من می دونم اصولا بچه های ارشد هم نمی یان واس محض رضای خدا واس شما مقاله بنویسن ک شما پزشو بدید و واس اونا بشه ی تجربه
حالا الا ایهخال اگه همچین آدمی فداکاری رو پیدا کردم بهتون حتما معرفی می کنم!
یارو ک جا خردش از صراحت توام با بی احترامی من فقط گفت:
بله! لطف می کنید!
.
.
.
بی نظمم
دارم از همین ویژگی لعنتی لطمه می خورم
روزمرگی رو دوست ندارم
دوست دارم تو باشی
د وست دارم زندگی شلوغ باشه
واقعا دیگه از تنها بودن خسته شدم
یعنی کی میشه ک تو هم کوتاه بیای
دلم واست تنگ شده آدمک
راستشو بگم دلم واست ی ذره شده
هیچ علاقه ای ب دوباره یونی ندارم اما...
حداقل ی لحظه دیدنو تو هم ی عالمست انگار واسم...
.
.
.
وه ک جدا نمی شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب....
.
.
.
چقدر ایمان خوب است!
چه بد می کنند آن ها که می کوشند انسان را از ایمان محروم کنند!
چه ستمکار مردمی هستند این به ظاهر دوستداران بشر!
... طرفداران آزادی و مدرنیسم و بَسا مدرن!
دروغ می گویند، دروغ!
نمی فهمند یا می فهمند و نمی خواهند، نمی توانند بخواهند، اگر عشق نباشد چه آتشی زندگی را گرم کند؟
اگر نیایش و پرستش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد؟
اگر انتظار مسیحی، امام قائمی، موعودی در دل ها نباشد ماندن برای چیست؟
و اگر میعادی نباشد ماندن برای چیست؟
اگر دیداری نباشد دیدن را چه سود؟
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
گر نبیند چه بود فایده بینایی را؟!
اگر بهشت نباشد صبر بر رنج و تحمل زندگی دوزخ چرا؟
اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم آن ها که می خواهند معبود را از هستی بر گیرند چگونه انتظار دارند انسان در خلأ دم زند؟
ایمان چه دنیای زیبا و پر از عجایبی است؛ گویی که جهان دیگر در همین جهان است!
کوچه و بازار، شهر و باغ و آبادی و طوبی و روح و پری و گل و میوه و شیر و عسلش در همین زمین است!
(روایتی در اصول کافی که بهشت در لای همین دنیا پیچیده است.)
(دکتر علی شریعتی، گفت و گوهای تنهایی، ص۸۸۵)