سکانس چهلم

چقدر خسته ام

دیشب دیر خوابیدم

تولد مهدی بود 

همون پسره بالینیه 

قیافرو ببینی میگی اسگوله اما مخه 

واقعا مخه 

همشون ب اپلای فکر می کنن 

این ب کانادا 

وحید آلمان 

من احمق هم فقط ب ملبورن 

نشدنی نیست 

اما سخته 

همین قدر خوشحالم ک الان دیگه واس ی مشت توهم نمی جنگم 

اونقدر می رم این راهو تا بالاخره برسم ب خواسته هام 

و می رسم شک ندارم ک می رسم 

پاشم برم تا باشگاه برمو و دوش بگیرم میشه یازده 

دیگه مث جنازه دارم میشم...