از خودم بدم اومد
اون سلام کرد
خواست بگه اشتباه کرده اما من بهش فرصتی ندادم
بازم کوچیک بودنم شبیه کوه کج و معوجم کرد
.
.
.
درسای دانشگاه رو عملا ب هیچ گرفتم ب استثنای روش
ولی بیشتر وقتم ب مطالعه می گذره
بد نیست اما باید تعدیلش کنم
اینجوری از این ور بوم میفتم
.
.
.
اینجا بازم گرمه
چایی گرم ترم می کنه
اما بازم نداشتن بعضی چیزا بدجوری سردم می کنه
.
.
.
منو حالا نوازش کن
که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست
منو حالا نوازش کن...
.
.
.
ی عده الاغ شد رئیس روسا
کثافتا دارن ب همه چی گند می زنن
بودجه صرف حیف و میل ی مشت الاغ و برنامه های لایق الاغشون میشه
باید فرار کرد رفت بخدا
دیدن اینا هم آدمو زجر میده و هم...
پس ب قول...بجنگ ولی جنگ رو دوست نداشته باش
این خصلت آدمای بزرگه!