از خودم بدم اومد
اون سلام کرد
خواست بگه اشتباه کرده اما من بهش فرصتی ندادم
بازم کوچیک بودنم شبیه کوه کج و معوجم کرد
.
.
.
درسای دانشگاه رو عملا ب هیچ گرفتم ب استثنای روش
ولی بیشتر وقتم ب مطالعه می گذره
بد نیست اما باید تعدیلش کنم
اینجوری از این ور بوم میفتم
.
.
.
اینجا بازم گرمه
چایی گرم ترم می کنه
اما بازم نداشتن بعضی چیزا بدجوری سردم می کنه
.
.
.
منو حالا نوازش کن
که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست
منو حالا نوازش کن...
.
.
.
ی عده الاغ شد رئیس روسا
کثافتا دارن ب همه چی گند می زنن
بودجه صرف حیف و میل ی مشت الاغ و برنامه های لایق الاغشون میشه
باید فرار کرد رفت بخدا
دیدن اینا هم آدمو زجر میده و هم...
پس ب قول...بجنگ ولی جنگ رو دوست نداشته باش
این خصلت آدمای بزرگه!
هشت ک میگذره خسته میشم حسابی
فقط ی نسکافه ی تلخ تلخ قابل تحملش می کنه
دیگه وقت خوابیدنم ندارم
همش سرکوب
سرکوبب
سرکووووووووووووووووووووووووووووب
تا کی؟!
گرممه
احساس می کنم آتیش گرفتم
دستم درد میاد
بی حال بی حالم
زدن ی اینتر هم واسم کلیه!
یادمه ی بار بم گفت:
اونقدر بزرگ باش ک دیگران از کوچیک بودنشون خجالت بکشن
نمی دونم چرا خودش این قدر کوچیک شده ک...
غرور سرتاسر وجودشو پر کرده
برام مهم نیست بذار ب حماقتش افتخار بکنه
.
.
.
می بینی آدمک؟!
داره دیر میشه
داری لفتش می دی فاطیما...
اونقدری ک تو تصمیمتو گرفتی من دیگه وقت ندارم
اگه راه دومو انتخاب کنم کلهم باید خیلی چیزا رو بذارم کنار
بذار بودنت هم اون چالشو تعدیل کنه و هم عقلانی تر
نذاره توو این دو راهی مجبور بشم تو رو حذف کنم
تا دیر نشده...
نمی تونم توضیح بدم چی داره میشه
اما اگه بشه مجبور می شم واس همیشه دورتو خط بکشم
واس همیشه دور خیلی چیزا رو خط بکشم!
فاطیما این کارو نکن!
فاطیما...
.
.
.
بازم چشمم درد گرفت
لعنت ب اون پروژکتور مزخرف
این استاد x بد تیکه میندازه و ی چی گفت یعنی خواستم منفجر بشم از خنده
خیلی... ه .
بازم...
مغروریم
و ی کم از خودراضی
جالبه
نمی دونم چی فکر می کنی پیش خودت
این ک ب بچه زیاد نباید روو داد
این ک همین قدر بسشه
و شایدم اصلا فکری نمی کنی...
.
.
.
ای بابا
می دونی تو داری بهترین روزا رو ازم می گیری و شاید از خودت
بی انصاف ن ب ا شششششششششششششش!
.
.
.
بگذریم از وقایع گروه هم حال نوشتن نیست
همشون برن ب جهنم
فقط آرامش می خوام
همه چی خوبه
ولی نه ب اونقدری ک اگه تو باشی آدمک!
می خوام بترجمم
فعلا.
باشه بخند
تا دلت می خواد بخند
انقدر ک خسته شی
حسادت نمی کنم
اما دلم برا خودم می سوزه
گاهی وقتا فکر می کنم چی تو این دنیا از این قشنگ تر میتونه باشه ک ی نفر ی نفرو دوست داشته باشه !
زیباتر از این من توو این دنیای چند روزه ندیدم!
دلم خیلی سوخت
می دونی از چی؟!
این ک من هیج جای خنده های تو نبودم و نیستم...
کاش می فهمیدی چقدر احساس بدی داشتم وقتی خنده هاتو یواشکی می دیدم
کاش می فهمیدی.
ی کم احساس بدی دارم
پس خودم چی می شم؟!
صبح از اذان صبح بشین پای کتاب
اولین نفری باش ک پاشو میذاره سالن مطالعه آخرین نفری هم باش ک میره بیرون
اگرچه بعد از ظهرها سالن مطالعه خودمون با ی چای ناقابل به اندازه ی دنیا می ارزه
حداقل این ک ویووشو دوس دارم
انگار ب دور از کلی کثافت داری ی مجموعه رو می بینی
البته بگذریم از بعضیا ک واس لاس زدن میان و گاهی وقتا بد میرن روو اعصابم
رسیدن ب جایی ک خوابگاه واست بشه فقط و فقط جای خواب!
نمی دونم
دارم عصبی میشم
الان ک این آلمانیه لعنتیو نفهمیدم ناخوداگاه کتابو پرت کردم
اصلا حواسم نبود ی احمقم جلوم نشسته مثلا!
ضایع شدم رفت...
از آی تی خوشم نمیاد
بیشتر از محیطش از آدمای تووش حالم بهم می خوره
ی مشت بچه سوسول ک شخصیتو ب بند کفششون می بینن!
ب لپ تاب س ملیونی
ب پد فلان قیمتی
ب...
راستی راستی این مملکت با این نظام ارزشی نسل جوون داره کجا میره
هر جا بره جای خوبی نمیره بلاشک!
اما چ میشه کرد ی مشت گاگول افسار ملتو گرفتن دستشون دیگه!