روح ها سوهان روح ها

دوستای عزیز باید اعتراف کنم نتونستم به توصیه هاتون عمل کنم و برنامه های تلویزیون را هنوز هر از گاهی دنبال می کنم .

صدا و سیما ی زحمت کش به مناسبت ماه رمضان ۴ سریال بسیار زیبا برای این ماه در نظر گرفتن و بعد از افطار به ترتیب پخش می کنند .لازم به ذکر است در این سریال ها روح ‌‌و شیطان و لودگی و مسخرگی و خلاصه همه چیز به مقدار کافی وجود دارد و از همین جا به همه اطمینان می دهم جای هیچ نگرانی ای وجود ندارد.

بدو بدو شوهرررررر

به نظر شما صدا و سیما دیگه واقعا شورش رو در نیاورده؟

این چه وضعشه؟به سریال هایی که می سازند انتقادات خیلی زیادی وارده؛از هر لحاظ که فکرشو بکنیم.اما من به عنوان یه دختر جوان با یک مسئله توی این سریال های درب و داغون خیلی مشکل دارم و اونم اینه که تمام دخترهای دم بخت حالا می خواد با هر شرایطی که باشه رو عاشق و شیفته و دلباخته ی ازدواج و شوهر نشون می دن .

تمام دخترها در این فیلم ها فقط و فقط به ازدواج فکر می کنند ، از هر خواستگاری با هر شرایطی استقبال می کنند ، خانواده هاشون به شدت منتظر ازدواج این دختر ها هستند ، سر شوهر با هم دعوا می کنن و با دیدن هر پسری سعی در جلب توجه دارند و خلاصه هزار ویژگی دیگری که در فیلم ها به دخترهای جوان ایرنی نسبت می دهند.

واقعا خنداندن مردم به چه قیمتی؟به قیمت توهین به زن؟به قیمت زیر سوال بردن شخصیت دختران؟؟؟به قیمت کوچک کردن زن؟

سعی می کنم هیچ وقت این فیلم و سریال ها را نبینم ولی زمانی هم که نگاه می کنم واقعا مات می مانم که چه فکر و ایده ای پشت این فیلم و سریال هاست؟اصلا کسی برای تهیه ی  این فیلم ها فکر هم  می کند؟؟؟؟؟

کاش دست بردارید از این همه ... .

 

پ.ن:قبلا چند بار دیگر خواسته بودم در این مورد مطلب بنویسم که فرصت نشده بود اما این بار دیگر با دیدن سریال چارچرخ خونم به شدت شروع به جوشیدن کرد و با مقادیر زیادی عصبانیت این مطلب را نوشتم.

حالم بده.

نمی دانم این روزها همه این قدر احساس کرختی می کنند یا فقط من؟در به در دنبال انگیزه ای برای بلند شدن و حرکت می گردم اما از من گشتن و از انگیزه پیدا نشدن.

طبیعی نیست ،میدانم که طبیعی نیست در این سن و سال این همه بی هدف و عاطل و باطل گشتن و از این شاخه به آن شاخه پریدن ولی چه کنم که نمی توانم.

شما را به خدا سوگند!!!!!!

 

 

شما را به خدا سوگند می­دهم بس کنید این ادعای اشرف مخلوقات بودن­تان را! کجا
خدا گفته شما اشرف مخلوقات باشید تا جنگلها را نابود سازید؛ تا رودخانه­ها را
آلوده سازید؛ دریاچه­ها را بخشکانید؛ نسل جانوران را منقرض سازید؛ و باقیمانده
آنها را، برای لذت خودتان، تنها و تنها برای لذت خودتان، اسیر سازید؟

ادامه نوشته

تن هاا

نمی دونم چرا همش تنهاییم پر از تنهایی میشه ...

 

باز پر از تنهایی میشه و باز....

از دست نوشته های مهاتما گاندی

من می توانم  خوب ، بد ، خائن ، وفادار، فرشته خو یا شیطان صفت باشم ،

من می توانم تو را دوست داشته باشم یا از تو متنفر باشم ،

من می توانم سکوت کنم ، نادان یا دانا باشم ،

زیرا من یک انسانم و این ها صفات انسانی است .

و تو هم به یاد داشته باش :

من نباید چیزی باشم که تو می خواهی ،

من را خودم از خودم ساخته ام ،

تو را دیگری باید برایت بسازد .

و تو هم به یاد داشته باش :

منی که من از خود ساخته ام ، آمال من است ،

تویی که تو از من می سازی آرزوهایت یا کمبودهایت هستند.

لیاقت انسان ها کیفیت زندگی را تعیین می کند نه آرزوهایشان و من متعهد نیستم که چیزی باشم که تو می خواهی و تو هم می توانی انتخاب کنی که من را می خواهی یا نه ولی نمی توانی انتخاب کنی که از من چه می خواهی .می توانی دوستم داشته باشی همین گونه که هستم و من هم .می توانی از من متنفر باشی بی هیچ دلیلی و من هم ، چرا که ما هر دو انسانیم .

این جهان مملو از انسان هاست ، پس این جهان می تواند هر لحظه مالک احساسی جدید باشد.تو نمی توانی برایم به قضاوت بنشینی و حکمی صادر کنی و من هم ، قضاوت و صدور حکم بر عهده ی نیروی ماورایی خداوندگار است .دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می ستایند ،

من قابل ستایشم و تو هم.

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد به خاطر بیاوری : آن هایی که هر روز می بینی و مراوده می کنی همه انسان هستند و دارای خصوصیات یک انسان ، با ظاهری متفاوت ، اما همگی جایزالخطا .

نامت را انسانی باهوش بگذار؛ اگر انسان ها را از پشت ظاهرهای متفاوتشان شناختی ، و یادت باشد که کاری نه چندان راحت است

باز هم بدون شرح!

 

 

بوی خون می دهند

 

 

دست هایی

 

 

که به آسمان دراز کرده ای.

شب قدر و محیط زیست!

*پوسته ی پفک و چیپس ,پوشک بچه ,بطری های خالی و... .سعی خودمو می کنم که روی دریا و زیبایی اش متمرکز بشم ,اما نمی شه .این چیزایی که گفتم مثل سوزن فرو می رن توی چشمم و بیشتر به اونها نگاه می کنم تا به دریا و زیبایی اش.

آن طرف تر از جایی که من ایستادم خانواده ای در حال جمع کردن وسایلشون هستن.چیزای لازم رو بر میدارن ؛اما چیزایی مثل پوسته ی میوه و ذغال اضافی قلیان و شیشه های خالی آب معدنی شان را جا می ذارن.خب البته اینا به درد نمی خورن و ارزونی دریا باشن بهتره.

 

*آخر شبه.در حال دور زدن توی خیابون هستیم.منتها امشب آسفالت به جای سیاه ,سفید رنگه.خب البته تعجبی هم نداره , شب نیمه ی شعبان بوده و ما تا تونستیم شربت خوردیم و بدون استثنا لیوان های یک بار مصرفشو هدیه کردیم به کف خیابان.و صد البته از این جا به بعدش به ما ارتباطی پیدا نمی کنه.

 

*برمی گردم به 4_3 سال قبل و شهر بابلسر و چنارهای قشنگی که سر به هم داده بودن و وقتی وارد شهر می شدیم  این همه زیبایی چشممونو خیره می کرد.یادش بخیر چنارهای زیبایی بودن و لی خب روزگاره دیگه.جاده قرار بود عریض تر بشه و صد البته راهی نبود به جز بریدن تمام چنارها و از بین بردن... .

 

*شب قدره.مسجد کاملا پر شده و مداح مجلس با سوز و گداز از خدا میخواد که گناه های این جمع و همه ی مسلمین رو در این شب ببخشه :خدایا اگر دروغ گفتیم ,اگر غیبت کردیم ,اگر واجبات رو به جا نیاوردیم و اگر و اگرو... .طبیعتا همه ی ما به شدت گریه می کنیم.

 

اما یکی نیست بگه خدایا ببخش اگر این قدر به زمینی که آفریدی ظلم می کنیم.خدایا ببخش اگر این همه نعمت رو این قدر راحت پایمال می کنیم.خدایا ببخش اگر داریم روز به روز با این زمین کاری می کنیم که دیگه خودمون هم نمی تونیم توش زندگی کنیم.

 

همون جابه یاد کلاس های بررسی مسائل اجتماعی ایران و بحث محیط زیست افتادم .یاد آمارهای وحشتناکی که بچه ها از تخریب محیط زیست میخوندن که همه هم توش شریکیم.یاد پاکستان ,روسیه و... که دانشمندا همه ی بلاهایی رو که این چند وقت سرشون اومده ناشی از گرم شدن زمین و تغییرات جوی ای که باعث و بانی اش ما آدم ها هستیم می افتم.آیا خدا ما رو می بخشه؟؟

 

کاش یه کمی هم به فکر زمینمون بودیم ,براش دعا می کردیم و به همون اندازه هم برای حفظش تلاش می کردیم.

 

احسان

 

 

اگر ته مانده ی غذایم را به تو می دهم...

 

مرا درک کن

 

این تنها راهیست که می توانم احساس بهتری نسبت به خودم داشته باشم.

کتاب های شنیدنی!

به نظر من همه به کتاب علاقه دارن ولی خب میزان علاقه ی همه به یک اندازه نیست.بعضی ها هم هستن که خواندن کتاب رو دوست دارن ولی کم حوصله هستن و حوصله ی این که یه گوشه بشینن و کتاب بگیرن دستشون و بخونن رو ندارن.

من جدیدا با یک سایت آشنا شدم که پر از کتاب های صوتی هست و مشکل آدمای بی حوصله رو هم تا حدی حل می کنه.افرادی که علاقمند بودن کتاب های مختلف رو با صدای خودشون ضبط کردن و روی سایت گذاشتن که البته در اصل این کار برای نابینایان انجام شده ولی افراد دیگه به خصوص آدمایی که ترجیح می دن کتابارو به جای این که بخونن ,بشنون هم می تونن از این سایت استفاده کنن.میشه کتابای مختلف رو از این سایت دانلود کرد و هر جا و هر وقت که بشه گوش کرد.

البته اگر هم کسی مایل باشه می تونه برای کمک به نا بینایان و افراد دیگه بعد از تست صدا کتابای مختلف رو با صدای خودش بخونه و روی سایت بگذاره.

 

آدرس سایت اینه:http://audiostory.blogspot.com/

انسان ها به شیوه ی هندیان بر سطح زمین راه می روند. با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت.

در سبد جلو ,صفات نیک خود را می گذاریم .در سبد پشتی ,عیبهای خود را نگه می داریم . به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود ,چشمان خود را بر صفات نیک خود می دوزیم و فشارها را درسینه مان حبس می کنیم .

 در همین زمان بیرحمانه , در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت میکند,تمامی عیوب او را می بینیم. بدین گونه است که در باره ی خود بهتر از او داوری می کنیم ,بی آنکه بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود، به ما با همین شیوه می اندیشد.

                                                                                                                      پائولو کوئیلو

فیلم خوب کیلویی چند؟؟

·         تعطیلات نوروز 88 است.اکثر مردم در خانه هستند و خیلی هم بدشان نمی آید برای تفریح هم که شده سری به سینما بزنند.اتفاقا می گویند همزمان در همه ی سینماهای کشور فیلم اخراجی ها 2روی پرده است و هیچ شهر کوچک یا بزرگی هم از این قاعده مستثنا نیست.جلوی در سینماها صف های عریض و طویلی کشیده می شود و فیلم حدود یک ماهی روی پرده می ماند و حدود 9 میلیارد تومان فروش می کند .صد البته که دست اندرکاران فیلم خیلی هم خوشحال می شوند و کلی برای فیلمشان جشن گرفته و به پایکوبی و دست افشانی می پردازند و وقتی مسئولان فرهنگی رده بالای کشور(که وقت سر خاراندن ندارند و به مراسم افتتاحیه و اختتامیه ی جشنواره های مهم هم نمی روند) به جشنشان می آیند,خوشحال تر هم می شوند و کم کم هوا برشان می دارد که کسی هستند و همین طور پشت سر هم تصمیم می گیرند که سری های بعدی فیلمشان را هم تولید کنند و حتی تا مرحله ی جویدن خرخره ی منتقدانشان هم پیش می روند!!!

 

·         پاییز 88 فرا می رسد.فیلم هایی مثل دو خواهر(که کپی کاملی از فیلم too much است),آقای هفت رنگ ,پسر تهرونی ,نیش زنبور و... یکی پس از دیگری بر پرده ی سینماها ظاهر می شوند و به ترتیب به گیشه ترکانی می پردازند.این فیلم ها با برچسب عامه پسند عرضه می شوند و بنابراین سالن های بیشتری بهشان اختصاص داده می شود و صد در صد سئانس های بهتر و مناسب تر هم به این فیلم ها اختصاص داده می شود .این فیلم ها حتی در خنداندن مردم هم چندان موفق نیستند و شاید کسانی که برای دیدن این فیلم ها به سینما می روند حتی سرگرم هم نشوند که صد البته این به مسئولان سینمایی ما ارتباطی پیدا نمی کند چون این فیلم ها بر چسب عامه پسند خورده اند و عامه ی مردم هم بدون این که خودشان انتخاب کرده باشند باید به انتخاب بالاتری ها احترام بگذارند و اگر فیلم های متفاوتی که بر چسب عامه پسند نخورده باشد می خواهند,می توانند ان قدر بگردند تا شاید در یک سینما آن هم در سئانس 2 بعد از ظهر بتوانند فیلم مورد نظرشان را پیدا کنند.

                                           

·         در همان پاییز 88 برخی فیلم ها که با زحمت بیشتری ساخته شده اند, فکر و سلیقه خرجشان شده است و به شعور مخاطبان نیز احترام گذاشته اند برچسب فیلم فرهنگی , خاص , معنا گرا و... می خورند و فقط در چند سینما و در سئانس های محدود نمایش داده می شوند البته در شهرهای بزرگ که چند سینما دارند و سر در سینماهای شهر های کوچک تر شاید اصلا این فیلم ها را به خودشان نبینند و در اینجا هم تقصیری متوجه مسئولان نیست و اصولا همین است که هست ...

 

·         نتیجه چه می شود؟فیلم های مبتذل (به لحاظ مفهومی )و سطحی بیشتر می فروشند و چون پول زیر دندان دست اندر کارانشان مزه می کند روز به روز بیشتر تولید می شوند و فیلم هایی از ان دست که در بالا اشاره کردم شاید به زور پول ساختشان را بتوانند زنده کنند (البته به جز در مواردی خاص)و احتمالا دست اندر کارانشان دیگر فیلم نمی سازند و شاید فقط چند سال یک بار برای دل خودشان این کار را بکنند و بنابراین وضعیت سینمای ما از این هم بدتر می شود؛حالا شما هی بروید از هالیوود و بالیوود و فیلم های کره ای و... انتقاد کنید و پز سینمای خودمان را بدهید.

نوش جان صندوق رفاه!

نوش جان صندوق رفاه.این جمله ای بود که همین چند روز قبل از زبان یکی از کارمندان خوابگاه خطاب به من گفته شد و تا بخواهید باعث تعجب من و دوستانم شد و باعث شد مدام در دل خود تکرار کنیم چه خوب که این همه به حقوق افراد اهمیت داده می شود.

 موضوع از این قرار است که با دوستانم برای انجام کارهای فارغ التحصیلی به دانشگاه رفته بودیم و...

ادامه نوشته

کاملا بدون شرح

طی هفته ی گذشته , آقای احمدی نژاد در یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی شرکت کرد.

او در این کنفرانس و در پاسخ به سوال خبرنگاری که از وی دلیل عدم اعلام خط فقر دردولت نهم را جویا شد , گفت :<<خط فقر از این سرکاری هاست.خط فقر یک چیز نوسانی است .بستگی دارد شما خط فقر را چه چیزی تعریف کنید ؛همان می شود خط فقر.خودش چیزی نیست که بگوییم مثلا خط مرزی بین ایران و افغانستان است که سه تا میله هم گذاشته ایم مختصات جغرافیایی اش مشخص شود.یک زمان شنا دوچرخه ,کلاس کامپیوتر ,استخر ,اینترنت و همه ی اینها را می آورید جزء نیازهای اولیه ی یک خانواده که یک خط فقر است و یک موقع می گویید مسکن , خوراک, بهداشت و پوشاک که این خط فقر دیگری است.>>

حرف دل!!!

چه کسي مي گويد که گراني اينجاست؟

 دوره ي ارزاني است!

 چه شرافت ارزان ...

تن عريان ارزان ...

 و دروغ از همه چيز ارزانتر...

 آبرو قيمت يک تکه ي نان!!

و چه تخفيف بزرگي خورده است! ... قيمت هر انسان

مگر دختر هم تنهایی سفر می رود؟؟؟؟چه حرف ها...

به قول دوستان باید زن باشید تا به مشکلات زنان پی ببرید .اگر دختری تصمیم به مسافرت آن هم به تنهایی بگیرد قبل از همه چیز از فامیل و آشنا هر کدام اظهار نظری کرده و به احتمال زیاد بزرگترها می گویند :بگذار شوهر کنی آن وقت هر جا که دلتان خواست بروید,تا وقتی که اختیارت دست ماست نمی توانیم بگذاریم تنها این طرف و آن طرف بروی.

بله,دختر ها همیشه باید اختیارشان دست یک نفر باشد که ان فرد هم اکثر مواقع یک مرد است ,حال می خواهد پدر باشد یا برادر یا شوهر .در هر حال زندگی زنان بدون آقا بالاسر تقریبا محال است و اگر هم بخواهی اندکی سرپیچی کنی آن وقت می شوی خود سر .

ادامه نوشته

توصیه ی میر حسین به جوانان

با جوانان می‌گویم که اگر می‌خواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن می‌کند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در می‌آورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.

 امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافه‌های واهی نیست، و الا نمی‌توانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصله‌ای با اسلام ندارد، به این خاطر است.  ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام داده‌اید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیت‌های پاک ادای وظیفه می‌کنند تنها بگذارد.

امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمی‌گیرد و تنها زمانی در ما تحکیم می‌شود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانه‌هایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی،‌ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.

بررسی موانع اجتماعی و فرهنگی موثربر اشتغال و مشارکت زنان در  ایران (2)

در ادامه و پس از ذکر داده هایی که در پست قبلی ارائه شدند به بررسی برخی موانع بر سر راه اشتغال زنان و تبعات اجتماعی و فرهنگی عدم مشارکت زنان در سطح جامعه و برخی اثرات مثبت اشتغال زنان در ایران پرداخته ام.

ادامه نوشته

بررسی موانع اجتماعی و فرهنگی موثربر اشتغال و مشارکت زنان در  ایران (1)

زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند و مسلما مطالبات , خواسته ها و حقوقی دارند ولی از طرف دیگر از ابتدای خلقت انسان روی زمین خاکی ,بزرگترین اجحاف و کوتاهی ها در حق آن ها شده است و می توانم بگویم در هر دوره ای به اقتضای همان دوره ,زنان زجر بی حدی کشیده اند و اگر تا به امروز تغییرات مثبتی هم در اوضاعشان رخ داده باشد به مدد همت خودشان بوده , نه توجه جنس قدرت مند تر از نظر زور بازو.در طول تاریخ همواره این مردان بوده اند که برتر بوده ,دستور داده و حکم رانده اند.مشاغل و مناصب برتر نیز از آن آنها بوده است .امروز تا حدی وضع متفاوت شده است و باید بیشتر از این هم متفاوت شود.

ادامه نوشته

تا به حال نامرئی شده اید؟

هر گوشه و کنار سایت هم این جمله که اولین جزء قوانین سایت است به چشم می خورد :بخش اطلاع رسانی فقط و فقط برای جست و جوی مقالات علمی و پژوهشی و استفاده از پایگاه های الکترونیکی و علمی دانشگاه مازندران می باشد.

ادامه نوشته