این گزارش تحلیلی در شماره 327 روزنامه قانون منتشر شده است.
نگاهی جامعه شناختی به مهمترین مشکل زیستمحیطی مازندران
در نگاهی کارکردی،
جامعهشناسان زیستمحیطی مطالعاتشان را بر اساس سه کارکرد عمده محیطزیست یعنی
انبار آذوقه، فیلترینگ و فراهم آورنده فضای زندگی استوار ساختهاند. بنابراین
معتقدند، مشکلات زیست محیطی در
اشکال آلودگی، کمبود منابع و مشکلات ناشی از ازدحام یا افزایش جمعیت، زمانی بوجود
میآید که انسانها بیش از حد توانایی محیطزیست برای تامین این سه کارکرد از آنها
استفاده میکنند و اصطلاحا باعث ناسازگاری یا اختلال کارکردی محیطزیست میشوند.
از طرفی اختلال در یکی از کارکردها تامین دو کارکرد دیگر را دچار آسیب میکند یا
به مشکلات زیستمحیطی پیچیدهتری منجر شود. برای مثال ممکن است بین فضای زندگی و
کارکرد پاکسازی زباله، ناسازگاری کارکردی ظاهر شود. به این معنی که، مکانی که
برای زباله استفاده میشود دیگر برای زندگی نامناسب است. یا اگر مواد خطرناک تحت پاکسازی محیط قرار
نگیرند و آب و خاک را آلوده کنند، آن منطقه نمیتواند برای مدت طولانی آب شرب را
تامین کند یا دیگر برای رشد محصولات کشاورزی مناسب نیست. همینطور وقتی زمینها و
جنگلها تغییر کاربری داده میشوند مسلما فضای زندگی بیشتری برای سکونت مردم خلق
میشود اما به این معنی است که سرزمین برای مدت طولانی نمیتواند کارکردش را به
عنوان انبار آذوقه یا زیستگاه حیوانات حفظ نماید.
با
این مقدمه که ممکن است بسیار بدیهی و ساده به نظر برسد، در این نوشتار نگاهی
خواهیم کرد به وضعیت زباله در ایران و به ویژه مازندران به مثابه یکی از استانهای
استراتژیک کشور (از نظر انبار آذوقه-برنج
و حتی خانه دوم شهروندان کلانشهرها) تا شاید به فاصله بین تلخی واقعیات موجود و
منطق ساده مفاهیمی که گاه به زبان نظریه و گاه به زبان هشدار یا دغدغه فعالان زیستمحیطی مطرح میشود و همه
راحت از کنارش میگذریم پی ببریم.
آمارها درباره میزان سرانه تولید زباله
در ایران و مازندران چه میگویند؟
آمارها نشان میدهند در حالیکه نورم جهانی تولید
زباله حدود 600 کیلوگرم برای هر فرد است، میزان سرانه تولید زباله هر ایرانی به
طور میانگین حدود 800 کیلوگرم است. بطوریکه برای مثال و طبق آمارهای منتشر شده در
خبرگزاریهای مختلف، هر شهروند
مشهدی روزانه 600 تا 640 گرم (جام جم آن لاین)، هر شهروند سمنانی 700 تا 800 گرم
زباله در روز (خبرگزاری ایسنا) و شهروندان بوکانی در آذربایجان غربی روزانه بیش از
یک کیلوگرم زباله تولید میکنند (محمد احمدی، ریس اداره حفاظت از محیط زیست بوکان،
در وبلاگ فردای بوکان). در یک نگاه کلی، در حال حاضر روزانه حدود 35 تا 40 هزار تن
زباله تولید میشود و این رقم برای شهر تهران روزانه 7500 تن (خبرگزاری پانا،
1391)، مشهد تا 2400 تن، شیراز روزانه950 تن زباله عادی و 13 تن زبالههای عفونی
بیمارستانی (خبرگزاری فارس)، زنجان 500 تن زباله در روز (خبرگزاری فارس) و برای
شهر سمنان 100 تن (خبرگزاری ایسنا، 27/6/92) اعلام شدهاست.
این آمارها در حالی
مطرح میشود که تا کنون هیچ سیاستگذاری کلان قابل اجرایی در رابطه با تبدیل،
تصفیه و پاکسازی زبالههای ایران وضع نشده است و طرحهای منطقهای عموما الکن باقی
ماندهاند. در ایران زبالهها رها سازی یا دفن میشوند و پیداست که گازهاي حاصل از
دفن بيهوازي در سايت دفن بهطور دائم در حال افزايش است، شیرابهها در حال نفوذ
به منابع آبی است و بهداشت محیط در حال تهدید است. با این همه باید توجه داشت که
آلودگی ناشی از رهاسازی و دفن زباله در برخی نقاط کشور به دلیل موقعیت جغرافیایی
ویژه منطقه بر شدت تاثیر مساله زیست محیطی میافزاید. در این میان شاید بیراه نباشد به استان مازندران به عنوان
بحرانیترین منطقه متاثر از اثرات این مشکل اشاره داشته باشیم. از آنجایی که بیشتر
مناطق این استان در فاصله نزدیکی بههم، از شمال به دریا و از جنوب به جنگل وصل میشوند
و سطح خاک این مناطق مرطوب و جلگهای است، محلی برای دفن زبالهها باقی نمانده و
از جنگل برای دفن زباله استفاده میشود. انباشت زبالههای تر در این مناطق موجب
میشود شیرآبههای تولیدی به سطح رودخانهها و سفرههای آب زیر زمینی وارد شود و
از طرف دیگر باعث آسیب به پوشش گیاهی جنگل شده و بوی تعفن آزاردهندهای را به دنبال
دارد.
آمارها نشان میدهد
که سالانه یکمیلیون
و 500 هزار تن و روزانه 3150 تن زباله ( 1450 تن در محدوده روستایی و 1700 تن در محدوده
شهری) در مازندران تولید میشود (مازندنومه). سهم هر مازندرانی در تولید زباله 800
گرم در روز است. از کل زبالههای تولیدی استان 68 درصد زبالههای تر هستند و بقیه
زبالههای استان شامل 9 درصد کاغذ، 5 درصد شیشه، 7 درصد پلاستیک، 3 درصد فلز، 3 درصد
چوب و 5 درصد منسوجات است. حدود 90 درصد از زبالههای تولیدی بهصورت غیراصولی و غیربهداشتی
دفع میشوند و تنها 3 درصد زبالهها بهصورت بهداشتی دفن شده و 7 درصد مابقی کمپوست
میشوند (محمودیراد مدیرکل حفاظت محیطزیست مازندران، همشهری آن لاین).
مشکل زباله در مازندران به مثابه فاجعه زیستمحیطی
حال واقعیت این آمارها را در
کنار شواهدی
قرار دهیم که حاکی از دفن و رها سازی بخش اعظم زبالههای تولیدی مازندران در جنگلها است. آنگاه باید
پذیرفت که دفع غیر اصولی 90 درصد زبالههای تر (68 درصد کل زبالهها) در جنگل
"فاجعه زیستمحیطی" محسوب میشود. شاید هنگامی که ابعاد مساله روشن شود،
خواننده به تساهل نگارنده در فاجعه نامیدن آن پی ببرد.
جنگلهای مازندران روزانه 753
هزار لیتر شیرابه را در خود جای میدهند در حالی که به لحاظ سیستمی قدرت خودپایی
خود را از دست دادهاند. تغییر کاربریها، تخریب و بهرهبرداریهای بیرویه از
جنگلهای شمال، باعث بریده بریده شدن جنگل و بر هم زدن اکوسیستم یکپارچه آن
شدهاند و در نتیجه امروزه جنگلهای ناپایداری باقی ماندهاند که کارکرد تصفیه
طبیعی ندارند. بنابراین عمده شیرابهها بدون گذشتن از فیلتر طبیعی جنگل وارد منابع
آب زیرزمینی که تامین کننده آب شرب شهروندان مازنی است، میشوند. کارشناسان
معتقدند شیرآبهها بهمراتب خطرناکتر از فاضلاب در آلوده کردن منابع آب عمل
میکنند. شیرابه حاصل از زبالهها میتواند با گرفتن آلودگیهای دیگری که در
اطرافش قرار دارد به کانون قابلتوجهی از باکتریها و سایر میکروبهای مضر تبدیل
شود.
فاجعه زیست محیطی زباله به مثابه مساله اجتماعی
گرچه
باید تصریح کرد که واقعیت مشکل زباله در مازندارن به مراتب عمیقتر از آمارهای
عموما غیردقیقی است که اعلام میشود و ما در اینجا مهمترین آنها را از نظر
گذراندیم، اما تا همین جا هم وخامت ابعاد مساله به وضوح قابل شناسایی است. از نقطه نظر جامعهشناختی و
در بازگشت به زاویهدیدمان در مقدمه این نوشتار میتوان بر بعد اجتماعی مساله متمرکز شد. در هر حال، به
نظر میرسد توافق عمومی بر سر اینکه عمدتا فرایندهای اجتماعی از مصرفگرایی و
خوشنشینی گرفته تا عدم نظارت و کنترل ساختاری بر
جمعآوری و تصفیه زباله در
مازندران، همچون سایر نقاط کشور، باعث بروز مشکلات آلودگی میشوند، وجود دارد. اما
نکتهای که غالبا مغفول میماند این است که در یک چرخه تخریب، متقابلا تشدید آلودگیها خود به تاثیرات اجتماعی منجر
میشوند. تاثیراتی که از مهمترین آنها میتوان 1)به پیامدهای مختلف نفوذ شیرآبهها به
منابع آبی اشاره کرد. پیداست که شیوع
بیماریها، بخصوص بیماریهای انگلی ناشی از آب آلوده و تهدید سلامت اجتماعات
انسانی بدیهیترین و البته مهمترین پیامد اجتماعی این ضایعه است. در حال حاضر
نتایج مطالعات انجام شده و نیز شواهد موجود حاکی از شیوع بیماریهای گوارشی و
انگلی در نواحی جلگهای و جنگلی مازندران
میباشد. 2)علاوه بر این آلودگی
زبالهای و شیرآبهها منجر به آلودگی خاک و مزارع کشاورزی و دریاها میشوند که نه
نتها سلامت جامعه بلکه امنیت غذایی ساکنان منطقه و در برخی موارد (همچون تولید محصول
استراتژیک برنج و ماهی) کل کشور را هدف آسیبها قرار خواهد داد. 3)آلودگیها
علاوه بر تهدید سلامت و امنیت غذایی جامعه باعث ایجاد مشکلاتی در بحث مدیریت شهری
فضای زندگی اجتماعی نیز شده است. چنانچه نازیبایی، آلودگی و بوی تعفن فضاهای زندگی (محل
زندگی، کار و بازی و تفریح) باعث پیشروی
سکونتگاهها به مناطق بالادستی و بکر تر میشود و هم اکنون نیز در بسیاری نقاط
مازندارن شیوع یافته است و همچنین مشکلاتی که در بحث اداره عاقلانه مسائل شهری به
دلیل چیرگی مشکلات زیستمحیطی رخ مینماید از جمله این نوع معضلات است.4) اما شاید بهتر باشد در اشارهای کلیتر به تاثیراتی که
آلودگی زبالهای در برهم زدن تعادل
سامانههای جنگل و آب و خاک میگذارد و باعث تغییرات شدید در تنوع زیستی منطقه
میشود پرداخت. علی رغم آنچه غالبا تصور میشود تنوع زیستی یک مساله صرف
زیستمحیطی نیست چراکه تنظیم حیات اکوسیستمها بسته به آنهاست و پیداست خلل در
اکوسیستم یعنی خلل در حیات همه جاندارن و من جمله انسانها.
مساله اجتماعی نیاز به راه حل اجتماعی دارد
در پرداختن به علل
اجتماعی بروز فاجعه زبالهای (مصرف گرایی مفرط و عدم کنترل مناسب ساختاری) و
همچنین تاثیرات مستقیم و منفی که آلودگی زبالهای بر حیات اجتماعات در معرض اثرات
بر جای میگذارد و در بالابه چهار مورد آنها اشارهشد، جامعهشناسان از شق دیگر
بحث یعنی حل مساله نیز سخن به میان
میآورند. در واقع صحبت بر سر این است که مسالهای که به لحاظ دلایل وقوع و نوع
تاثیرات اجتماعی است، پس رفع آن نیز به حل اجتماعی نیاز دارد. در اینجا لازم است
یادآور شوم که دامنه کلان اثرات بحران زباله در مازندران ما را از پرداختن به انواع
راهحلهای رفتاری و فردی که وجود دارد منصرف میکند و بهتر است در یک چشمانداز کلی توجه خواننده را
به مثالی از یک راهحل ساختاری جلب نماییم.
در سوئد به عنوان کشوری پیشرو در زمینه حفظ محیطزیست، تنها
یک درصد زبالههای خانگی قابل بازیافت نیست. در این کشور از طریق سوزاندن زباله
توانستهاند 20 درصد از برق مورد نیاز دستگاههای گرمازای کشور و نیز ذخیره برق
برای 250 هزار خانوار از 4 میلیون و 600 هزار خانوار را تامین نمایند. جالب تر
آنکه، سود حاصل از این عملیات به قدری است که این کشور اقدام به واردات زباله
میکند. بنابراین تصور کنید که اگر ما هم قادر به تصفیه
و بازیافت زبالهها میبودیم آنگاه به زباله نه به چشم یک خطر که آن را فرصتی برای
توسعه پایدار منطقه میدانستیم.