چه شود به چهره زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را تو مهی جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیغم و من غمین
همه ی غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی...
.
.
.
خدایا چقدر آرامم می کند این تکه زمزمه های ناقابل
زیبایی دو چندانش را صدای استاد باعث است...