بعد از مدت ها...باز هم دلتنگی !

از خودم راضی نیستم ...

فرصت های زیادی از دست رفت 

هنوز که هنوزه نتونستم با خیلی از مشکلات شخصیتیم کنار بیام 

اما به هر صورت این ماییم که آینده رو می سازیم پس امیدوارم 

باشد که با اراده ای همچون فولاد و امیدی به اندازه بی کران ها و و اهدافی به اندازه آسمان ها و برنامه ای چون پازلی پیچیده و توو در در توو به هر آنچه که خواهم برسم 

.

.

.

این مدت های مدیدی است که دیگر نمی نویسم

گاهی پر از احساس می شوم گاهی پر از عقل و گاهی پر از هیچ کدام و به ندرت هم پر از هر کدام 

 این روزها 

روزهای سختی 

جوانی است و هزار و هزار آلام بی نهایت 

باور دارم هر تغییری از خودشناسی شروع می شود 

اما روزها و سال ها من در معنای خودشناسی باقی مانده ام 

.

.

.

خدا امتحانای این ترم رو بخیر کنه 

افتضاح پیش رفتم 

.

.

.

هنوز که هنوز مبهوت نوع نگاه و کنار اومدن دوستم با مسائل زندگیشم 

هیچ وقت نتونستم بفهممش 

اما فوق العادست 

اون شادی هاش غم هاش و زندگیش مشروط به هیچ عامل بیرونی ای نیست 

خوشحال و موفق ه 

اما همه اینا از درون بر میان 

و اینه که قشنگه.

.

.

.

این هم خط سوم از فرامرز اصلانی که خیلی دوسش دارم:

دانلود لینک آهنگ:

من نه پیرم نه جوانم 

من نه پیدا نه نهانم 

من نه گوشم نه زبانم 

من نه اینم نه آنم 

من نه از عالم هستی 

نه ز اوج و ز پستی 

نه به هوشم نه به مستی 

چشم هشیار جهانم 

من نه از مردم خاکم 

نه پلیدم و نه پاکم

نبض میلاد و هلاکم 

در درهای زمانم 

من نه غیرم و نه خویشم 

نه بخوابم نه پریشم 

مانده ام تا که بدانم 

بال سویش چو کشیدم 

سنگ زد من نه پریدم 

درد بامش بخریدم 

داغ پرواز بخریدم 

تا صدایش بشنیدم 

قفل او گشت کلیدم 

غیر از او هیچ ندیدم 

هم خود و هم همگانم...

.

.

.

مگه میشه ماهیارو بگیریم از آب چشمه 

یا گلای باغ عشقو بذاریم ی عمری تشنه 

اگه تو بری از پیشم من همون ماهیه میشم 

که بدون آب و دریا می میرم بی کس و تنها 

مگه میشه گلدونارو بزاریم تو حسرت آب 

یا شب قشنگه عاشق بمونه بی نور مهتاب 

اگه تو بری ز پیشم 

من همون گلدونه می شم 

که واس ی قطره آب می کشم حسرت توی خواب...

.

.

.


خدایا تنهایم مگذار

حتی لحظه ای به حال خود وانگذار مرا.