باورم نمیشه چند قدم این ورتر  

وقتی از خیابون های لعنتی تهران میگذری و میرسی به جایی که باید برسی حالا صدای نق زدنای یه بچه و شیطنت های یکی دیگه  داره روانیت می کنه

گذر از تنهایی به همچین جایی یه کابوس بود

بعد از سه هفته  یه همچین چرخشی کسل آور بود

کاش می شد که اصرار نمی کردند