سکانس سوم 

 

نکشیدن قلیان بچه بازی و بی تجربگی نیست

ندانستن اصطلاحاتی که دانستن یا ندانستنشان ارزشی برایت ندارند چرا باید مایه تحقیر تو باشد؟!

ننشستن بغل دست دختری که فضاحت اخلاقیش با هیچ شوینده ای پاک نخواهد شد و نگاه های عجیب یک عده دانشجوی روشنفکر ! که تو را به دور از تمدن تهران و تهرانی ها ! می انگارند چرا باید برایت مهم باشند!

نه حرف دیگران و نه سادگی خودم هیچ کدام دلتنگم نمی کنند

اما نگاه های غلط یک عده به زندگی

تصورات واهی شان از چگونگی اندوختن تجربه

فلسفه هایی پر از تهی برای شاد زیستن

جامعه آنومیکی که تضاد هنجاری و ارزشی آن دیگر ، ضریب فلاکت را نیز در این کشور از روی برده است

آری این هاست که دلگیرم می کنند

دمی چند

ناراحت شدم چون احساس کردم سادگیم مورد تمسخر قرار گرفت 

چون...

نظرات 2 + ارسال نظر
ب.ع چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ب.ظ

این روزا آدما فقط دنبال یه چیزی می گردن که همدیگه رو مسخره کنن و باعث رنجش همدیگه بشن.
راهی نیست جز اینکه بی تفاوت بود...

آره متاسفانه
"راهی نیست جز گذشتن و آرام آرام نگاه کردن
این بهترین راه حل است"

محدثه.ا دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ

سلام
من واقعا نمیخواستم نظر بذارم،
آخه به نظرم اومد که به دلنوشته نباید انتقاد کرد،
مخصوصا وقتی در جواب یکی از نظرات نوشتید که دیگه به وبلاگتون سر نزنه! حتی احساس کردم توی این وبلاگ یک مقدار(بیشتر از یک مقدار) نا مهربونید(البته اصلا به این یکی انتقادی ندارم)
ولی نمیشه نگم که :" آخه کجا آدما فقط دنبال مسخره کردن و رنجش هم هستند که شما هم تایید میکنید؟"
اشتباه میکنید اگه فکر کنید من آدم سرخوش یا ساده ای هستم .
و اشتباه میکنید اگه فکر کنید نمیتونم نظر ب.ع و شما رو با همون عنوان نظر بودنشون بپذیرم.
ولی باید نظر خودم رو هم بگم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد