پلان بیست و سوم...

بحث سربازی و بدبختی های اون بود دیشب

تا نیمه های شب بحث کردیم 

پسر خالم زیر بار حرفام نمی رفت

تا نیمه های شب حرف زدیم آخرشم هیچ 

.

.

.

من نمی خوام از تو و کل دار و ندار تو متنفر شم 

کثافت ! کاری نکن ک اصولمو زیر پا بذارم

دهنتو ببندو خفه شو فقط 

واس من از خدا و پیغمبر نگو 

عقم می گیره از حرفات...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد