آخ ک چقدر خسته ام
و بازم رنجور و اخم کرده
نمی دونم پس کی این همه کسل بودن و خسته بودنو ناراحتی وو سرکوفت بی ارزش ترین ها تموم میشه
چرا دنیا شده چماق و هی می خوره توو سر من؟!
نمی دونم...
توو این لحظه ها ک کلی از سحر گذشته و کلی ب افظار مونده انقدر خسته ام ک می خوام ورای کارایی ک باید انجام بدم می مردم و ی نفس راحت می کشیدم
آ....خ
.
.
.
کاش منم ب قول اون: ویرگول می شدم تا وقتی بهم رسیدی کمی کث کنی...
.
.
.
عاشق پیتر گابریلم ، مثل همیشه دوست داشتنی کاراش...
.