خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که بیش از این مپسندی به کار عشق

آزار این رمیده سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمری است در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم آنچنان ک اگر بینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرام و روشنی

من چو کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های تو ام بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب

.

.

.

آری

خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب...

این بارآلبوم خورشید آرزو از همایون شجریان افسونم  کرد

شاید چون تمام حرفهام رو ب آواز خوش سر داد

خوندیش و شنیدیش مگه نه؟

با تمام احساسم نوشتمش

با تمام وجودم حرفای عقده شده توو دلمو بهت گفتم

می فهمی آدمک؟!

با تمام وجود رو

 با تمام وجود بخون

شاید...