سکانس چهل و دوم

دسترسی ب اینترنت نیس ژی معلوم نیس کی بشه چرکنویس منتشر شده! 

.

منو از این عذاب رها نمی کنی

کنارمی ب من نگاه نمی کنی...

.

.

.

امشب نمی دونم چندمه

الان توو بالکن نشستمو دارم این مزخرفاتو تایپ می کنم

هوا این جا سرد و طوفانی و ی کم هم بارونیه...

این روزا داره اعصابم داغون میشه

رزومم اصلا جالب نیست

چند تا مقاله ک چیزی برای گفتن نداره مخصوصا این ک جای ب درد بخوری هم چاپ نشده

از رکامندیشن هم ک خبری نیست

یدونه شه شه سرش ب تنش می ارزه ک اونم ب درد کار من نمی خوره

با بقیشونم نه خوبم و نه...

معدلمم ک گنده

نمره های دو ترم اول همه چیو انگار واس همیشه داغون کرد

موندم توو دو راهی

یا باید واس ارشد بخونم

یا تمام هم و غممو بذارم واس اپلای

دو تاش با هم نمیشه

وقت کم میارم چون دائم سنگ بزرگ بر می دارم

نمیشه هم انگلیسی رو تا تافل توو یک سال بست

هم آلمانی رو تا ب س و ی ! اونم توو یک سال

و نمیشه بیست و چهار واحد رو هم نمره خوب گرفت

اونم با این عتیقه هایی ک من می بینم !

نمی خوام ب آلمان فکر کنم اما تمام مزایای دانشگاهاشم رو نمی تونم نادیده بگیرم

دکتر ایکس می گفت آلمانو بی خیال شو ازون جا خشک تر و مزخرف تر جایی تو دنیا ندیدم!

رفتنش زیاد سخت نیست

فقط امتحان های بین المللیش رو باید جم کرد توو این زمان کم

دانمارکم عالیه اونجور ک حساب کردم با اون پولی ک میدن سالی سه هزار تا هم زیاد میاری!

اما فعلا ب نظرم باید بی خیال این حرفا شم

ب نظرم تا تابستون شروع نشده باید بچسبم ب نمره هام و رزومه مزخرفم و پیدا کردن ی ایده نو !

این روزا دائم مقاله می خونم

می خوام ی حرف جدید پیدا کنم

ی چیزی ک هیشکی در موردش مزخرف نگفته باشه

ی چیزی ک بتونم توو این شهر لعنتی و هفت هش ماه سر و تهشو هم بیارم!

دائم پیش خودم فکر می کنم در مورد چی؟!

تمام خلاء ذهنم انگار پر کرده

شده ی پا کابوس واسم!

فقط باید رفت

اگه بمونی میشی ی احمق دگم

ی کسی ک تا آخر عمرش یا باید اسیر شکم گرسنش باشه یا اسیر سرکوب قالب های جنسیتی کثیف این آشغالای...

.

.

.

بگذریم

اگه نمی خوای بهم نگاه کنی باشه حرفی نیست

نگاه نکن

توو تمام این مدت آرزو کردم ی بار بهم نگاه کنی

حالم بهم می خوره وقتی توو چشای هم نگاه می کنیمو بهم سلام نمی دیم

تو رو نمی دونم اما خودم ته دلم دوست دارم سلام بدم و ی جوری دو کلمه باهات حرف بزنم اما...

خودت دیدی ک همون اول تا آخرشو اومدم اما تو...

وقتی نه ی تو انگار تا ابدالدهره من دیگه چیکار می تونم بکنم؟!

.

.

.

ب قول معین:

بی تو من خرابم

در رنج و عذابم

قرار نبود اینجوری شه

یهو بشی همه کسم...

.

.

.

خب دیگه مغزم بیش از حد هوا خورد

پاشم برم توو

مامان اگه بفهمه کنار این دیوارچه میشینم و هر آن ممکنه بیفتم پایین و ب قول دکتر ایکس ... ام با ...ام یکی بشه ! سکته می کنه

خرم دیگه چ میشه کرد !

اگه خر نبودم حواسم ب این مزخرفات نمی رفت ک چای کنار دستم بشه مثل آب خنک!