سکانس چهل و سوم

ی کم احساس بدی دارم

پس خودم چی می شم؟!

صبح از اذان صبح بشین پای کتاب

اولین نفری باش ک پاشو میذاره سالن مطالعه آخرین نفری هم باش ک میره بیرون

اگرچه بعد از ظهرها سالن مطالعه خودمون با ی چای ناقابل به اندازه ی دنیا می ارزه

حداقل این ک ویووشو دوس دارم 

انگار ب دور از کلی کثافت داری ی مجموعه رو می بینی 

البته بگذریم از بعضیا ک واس لاس زدن میان و گاهی وقتا بد میرن روو اعصابم 

رسیدن ب جایی ک خوابگاه واست بشه فقط و فقط جای خواب!

نمی دونم

دارم عصبی میشم 

الان ک این آلمانیه لعنتیو نفهمیدم ناخوداگاه کتابو پرت کردم 

اصلا حواسم نبود ی احمقم جلوم نشسته مثلا!

ضایع شدم رفت...

از آی تی خوشم نمیاد 

بیشتر از محیطش از آدمای تووش حالم بهم می خوره 

ی مشت بچه سوسول ک شخصیتو ب بند کفششون می بینن!

ب لپ تاب س ملیونی

ب پد فلان قیمتی

ب...

راستی راستی این مملکت با این نظام ارزشی نسل جوون داره کجا میره

هر جا بره جای خوبی نمیره بلاشک!

اما چ میشه کرد ی مشت گاگول افسار ملتو گرفتن دستشون دیگه!