سکانس پنجاه و سوم

کنفرانست عالی بود 

ولی خیلی چیزا عالی نیست آدمک...

.

.

.

سنگدلا چرا دگر جور و جفا نمی کنی 

جور جفا بکن اگر مهر و وفا نمی کنی

زخم دگر بزن به دل مرهم اگر نمی نهی 

درد دگر بده اگر خسته دوا نمی کنی...

.

.

.

بس کن دیگه باور کن این روزا سخت می گذره 

حالم بهم خورد از این همه آه و نفرین 

دلم می خواد آروم باشم 

بفهم "دیگه"...

ازت خسته شدم 

اگه می خوای بم نگاه نکنی هیچ وقت نگاه کن 

چی مث این گدا ها ی بار نگاه می کنی ده بار نگاه نمی کنی 

سه سال گذشت جنابعالی هنوز همونی ک بودی 

بابا بس کن دیگه !