...

نمی خوام هنونه بذاری زیر بغلم 

من تا تو رو نداشته باشم هیچی ندارم 

هی چییییییییییییییییییییی


دایالوگ لعنتی

khodaya chera injoori shod

hlan do saate ru y khat mundam

vay daram dvune misham

chera comment gozashti

chera

mikham gerye konam faghat mikham gerye konam

mikham gerye konam az dastet

mikham bemiram

faghat mikham nabasham

nabasham dg

chera man enghadr badbakhtam

chera 

khoda...

سکانس پنجاه و هشتم

زمان مثل نقطه چین (ک این روزا شده تیکه کلامم!) می گذره 

die zeit verget sehr schnell

نقطه ی هوتونو ک گذاشتمو و تایمو دیدم...

یهو تعجیبیدم !

چقدر زود فینیش شد 

هنوز دویچ نخوندم ک !

ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

...

نه لخت پلیکانت را سر رستاخیز است بر لبانم

نه بر جای ججای سوخته ی این عروج مزمن ات گلی ست ماندگار

دلبرا حضور من اکنون چون شاهین است بر ترازو

نه سر پروازی 

نه واکنای نماندنی بر جای

...

الان فقط ی چای لیمو و ی کیک شکلاتی و...

و ی موسیقی آروم می تونه روح خسته ی آدمو آروم کنه

شکلات و چایی رو نمی تونم ش ی ر کنم 

اما آهنگو چرا 

heart from yani

...

خوندن اس ام اس دوستی ک حالش چندان بهتر از خودمم نیست ی کمی بگی نگی حالمو بهتر کرد:

روزگارا که چنین سخت به من می گیری 

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست 

گرچه دلگیر تر از دیروزم 

گرچه فردای غم انگیز مرا می خواند 

لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست 

زندگی باید کرد...

سکانس پنجاه و هفتم

The dumb waiter

مزخرف ترین نمایشنامه ای ک خوندم

اما امروز توو کارگاه بحث های خوبی شد

Absurdity

محوریت بحث ها بود

هر کی از زاویه رشته ی خودش می دید

بچه های ادبیات انگلیش افتضاح بودن

ی بحث از کپیتال مارکس کشیدم وسط ترکوندم همشونو !

چقدر خوبه آدم گاهی وقتا احساس کنه ک ی کمی می فهمه

البته ی کمی آ !

روزهای خوابگاه بد می گذره

وقت بیرون رفتن ی خورده واس خودم بودنو  ندارم

از بس ک مشغله واس خودم درست کردم

از ی جهت خوبه اما از خیلی جهات هم...

.

.

.

نمی خوام باهات حرف بزنم

واسم مهم نیست

مثل بچه ها ک قهر می کنن

منم نمی خوام دیگه بات بحرفم

ب دررررررررررررررررررک

.

.

.

کاش ازت متنفر می شدم

کاش متنفر می شدم ازت فاطیما

از تو ک بدترین های زندگیمو داری می کشی

بدترین هارو

می فهمی؟

کاش...